- گرم خیزی
- جلدی چابکی، سحر خیزی
معنی گرم خیزی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرم خیزنده، چست و چالاک، تیزرو
جلد چابک تیزرو: برانگیخت پس چرمه گرم خیز بیفکند بر هندوان رستخیز، سحر خیز، صوفی که جهت نوافل پیش از پایان شب برخیزد، نماز شب گزار
دشمنی سخت: چو با کژدمی گرم کینی کند مبین خردش از خرده بینی کند. (نظامی)
بشتاب تاختن
دیر جنبی مقابل سبک خیزی: زنقصان گهر باشد گران خیزی بزرگانرا که خودداری میسر نیست گهرهای غلطانرا. (صائب)، دیر از خواب برخاستن مقابل سبک خیزی
بدست آمدن جواهر از چیزی یا جایی